
اهمیت دانش
با گذر از انقلاب صنعتی و ورود به هزارهی جدید، دیگر موتور محرك رشد سازمانها، به سرمایه و نیروي انسانی محدود نمیشود. مهمترین متغیر رشد همهجانبه سازمانها و بنگاههاي اقتصادي در عصر حاضر، دانش است. جهانیشدن[1]روزافزون کسبوکارها، مهندسی مجدد[2]، کوچکسازي[3]سازمانها، برونسپاري[4]فعالیتها و خدمات و توسعهی عظیم فناوري همگی نشان از این دارد که بهکارگیري اثربخشتر و کارآتر داراییهاي دانش، بهعنوان منبعی ارزشمند و راهبردي، اهمیتی بیش از هر زمان دیگر یافته است. با ظهور اقتصاد دانشمحور، اقتصاد جهانی یکپارچه شده و توسط فناوري اطلاعات، مبدل به یک اقتصاد جهانی واحد میشود. نتیجه، یک انقلاب اقتصادي عظیم خواهد بود. در این شرایط جدید، شرکتها باید بهطور مستمر درگیر فرآیند تغییر و سازگاري با واقعیتهاي اقتصادي جدید باشند. بدیهی است که کلید موفقیت در این اقتصاد جدید، دانش است. بهطوري که در این اقتصاد، دانش بهعنوان مهمترین عامل تولید محسوب میشود و از آن بهعنوان مهمترین مزیت رقابتی و راهبردي سازمانها نام برده میشود(سیزمن و همکاران[5]، 2002).
دانش، مخلوط سیالی[6]از تجارب، ارزشها، اطلاعات موجود، و نگرشهای کارشناسی و نظامیافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهکارگیری تجارب و اطلاعات جدید به دست میدهد. دانش، در ذهن دانشور بهوجود میآید و بهکار میرود. دانش در سازمانها نهتنها در مدارک و ذخایر دانش، بلکه در رویههای کاری، فرایندهای سازمانی، اعمال و هنجارها تجلی مییابد. عملکرد و فعالیت سازمانها به میزان زیادی به تولید اطلاعات منتهی میشود. سازمانها بر اثر تعامل با محیط پیرامون خود، اطلاعات را جذب و آنها را به دانش تبدیل میکنند؛ سپس این دانش را با تجارب، ارزشها و مقررات داخلی خود در هم میآمیزند تا به این ترتیب، مبنایی برای اقدامات خود به دست آورند. سازمان بدون دانش نمیتواند خود را سامان دهد و بهعنوان نظامی زنده و پویا به حیات خود ادامه دهد(داورپناه، 1382). از مزیتهای دیگر دانش میتوان، ایجاد قابلیت قضاوت، ایجاد مزیت رقابتی پایدار، ایجاد همگرایی در تولید، خدمات، افکار و تأثیرگذاری در اقتصاد سازمان برشمرد(لونگ[7]، 2005).
در جهان پویا و رقابتی امروز، شرکتها و سازمانها برای موفقیت به بهرهی هوشی بسیار بالایی نیاز دارند. منظور تنها در اختیار داشتن تعداد زیادی از کارکنان فرهیخته و هوشمند نیست، اگر چه این افراد نخستین سنگ بنای هوشمند سازمانی هستند بلکه بهرهی هوشی معیاری است که نشان میدهد سازمانها با چه سهولت و گستردگی، توان توزیع و بهکارگیری اطلاعات را دارند و کارکنان در سازمان چگونه از یکدیگر یاد میگیرند. بهرهی هوشی دربرگیرندهی همزمان دانستههای گذشته و حال است. آنچه بهرهی هوشی سازمان را بالا میبرد، یادگیری فردی کارکنان و نیز فراگیرشدن آن در سایهی تعامل کارکنان با یکدیگر است(گیتس، 1380).
سازمانهاي فعلي، بهمنظور بقا حتي براي يك دهه، بايد پيوسته تغيير كنند، اما تغيير بهتنهايي كافي نيست. تغيير بايد مبتني بر جمعآوري دادههاي مناسبي از محيط خارجي و داخلي و تبديل آنها به دانش باشد. امروزه دانش، منبع ضروری و پایدار برای مزیت رقابتی است. در عصر تحول و عدم اطمینانهای محیطی، سازمانهایی موفق هستند که بهطور مستمر دانش تولید کنند و آن را در سراسر سازمان اشاعه داده و در فناوریها، محصولات و خدمات بهکار گیرند(نوناکا، 1991). در سالهاي اخیر، به علت تغییرات سریع و بیوقفه اي که در تکنولوژي اطلاعات اتفاق میافتد، سازمانهای سنتی باید به جاي این که در وضعیت فعلی خود باقی بمانند آمادهی رویارویی با محیط کسبوکار در حال تغییر خود باشند و تنها سازمانهایی که در ابتدا این تغییرات را پیشبینی کنند و از دانش بهرهگیري کنند میتوانند امیدوار باشند که از مزایاي کسبوکار در اقتصاد دانشمحور امروز لذت برند(هانگ و همکاران، 2005).
ناگفته نماند بخشهایی مانند خدمات مالی، مشاوره و صنعت نرم افزار به دانش بهعنوان هدف اصلی خود برای ایجاد ارزش اقتصادی وابستهاند. بدینترتیب، دانش بهعنوان منبع اساسی اقتصادی جایگزین سرمایه، منابع طبیعی و نیروی کار میگردد(دراکر[8]، 1995). بنگاههاي موفق آنهايي هستند كه بتوانند سرمايههاي دانشي خود را به صورت پايدار در قالب فعالیتهاي عملياتي مديريت كنند تا اهداف خود را به انجام برسانند و به بهرهوري بالاتري دست يابند(دراگ[9]و همکاران، 2003). در واقع امروزه، اقتصاد مبتنی بر دانش، توجه شرکتها را آنقدر از مباحثی مانند نقدینگی و سودآوری سلب و متوجه دانش نموده که شاید بتوان گفت، سودآوری به میزان دانش سرمایههای انسانی آنها بستگی دارد(سورنسون[10]، 2000).
[1]. Universalize
[2]. Reengineering
[3]. downsizing
[4]. Outsourcing
[5]. Seetherman et al
[6]. Fluid mix
[7]. Long
[8]. Druker
[9]. Droge et al
[10]. Sorenson
