تنظیم وقت.
۲-۴-۶- رسانهها و مهارت زندگی:
تجربه نشان داده است تجمیع گونه های متفاوت ابزار رسانه در ترویج و نهادینه سازی موضوع های آموزشی، بسیار کارآمدتر از استفاده از این ابزار به صورت مفرد است. اگر چه امروز مهارت های زندگی در آموزش و پرورش، بهزیستی ، پایگاه های محلی و برخی اداره ها و مراکز ، جدی گرفته می شود اما جای خالی رسانه ها در این رسانه ها در این چرخه مانع اثر بخشی مطلوب این آموزش ها می شود. تأثیر تلویزیون درشکلدهی جهانبینی مخاطب بر هیچ کس پوشیده نیست. این امر به کمک پدیده همذات پنداری، اغلب با شخصیتهای مثبت، نافذ و تکنیکهای بدیع و جلوههای ویژه محقق میشود. اگر صداوسیما بتواند همه ظرفیتهای رسانهای را در قالب برنامههای گوناگون در آموزش مهارتهای زندگی استخدام کند، نقش عمدهای را در تربیت کودکان و نوجوانان جامعه ایفا خواهد کرد. اثرپذیری کودکان و نوجوانان از سیما بسیار بالا است و این رسانه نقشی ماندگار در روح و روان و رفتارهای آینده آنان باقی میگذارد. تعامل چند جانبه برنامهسازان رسانه با ایدهپردازان و آموزشگران مهارتهای زندگی، روانشناسان و افراد آموزشدیده، تحقق بهتر این اهداف را بیش از پیش فراهم خواهد کرد .
برای آموزش مهارتهای زندگی در برنامهای تلویزیونی روشهای متفاوتی به کار گرفته میشود. یونیسف نیز هفت روش ایفای نقش در نمایشنامه، کار روی متن، توجه به ارزشها، حل مسأله گروهی، نمایش ویدیویی، سخنرانی مهمان و بحث گروهی را از روشهای مؤثر در این آموزشها معرفی کرده است (شاهاحمدی، ۱۳۹۰ : ۲۵-۱۵).
۲-۵- چارچوب نظری تحقیق
برای تهیه مدل نظری پژوهش حاضر، پژوهشگر از نظریه های بازنمایی رسانه، بازتاب ، تحلیل کاشت، تزریقی یا گلوله جادویی ، نظریه تاثیر رسانه ها ، نظریه یادگیری اجتماعی بندورا استفاده کرده است.
۲-۵-۱- نظریه بازنمایی رسانه
استوارت هال[۳۶] می گوید: بازنمایی به معنای استفاده از زبان برای گفتن حرفی معنی دار درباره جهان، یا برای بازنما کردن جهان به صورت معنی دار، برای دیگر مردمان است. معنا در ذات وجود ندارد بلکه ساخته میشود، نتیجه و محصول یک رویهی دلالتی است.”کارکرد اساسی و بنیادین رسانهها عبارتست از بازنمایی واقعیت های جهان خارج برای مخاطبان و اغلب دانش و شناخت ما از جهان به وسیله رسانهها ایجاد میشود و درک ما از واقعیت به واسطه و به میانجیگری روزنامهها ، تلویزیون ، تبلیغات و… شکل میگیرد . رسانهها جهان را برای ما تصویر میکنند. رسانهها این هدف را با انتخاب و تفسیر خود در کسوت دروازبانی و بوسیله عواملی انجام میدهند که از ایدئولوژی اشباع هستند. آنچه ما به مثابه یک مخاطب از آفریقایی ها، صرب ها ،اعراب و مسلمانان و … می دانیم ناشی از تجربه مواجهه با گزارش ها و تصاویری است که به واسطه رسانهها به ما ارایه شدهاست. امروزه مفهوم بازنمایی به شدت وامدار آثار استوارت هال است و به ایدهای بنیادین در مطالعات فرهنگی و رسانه ای مبدل شدهاست. نگاه جدید ارایه شده از سوی هال به مفهوم بازنمایی، از دیدگاه های متفکرانی مانند فوکو و سوسور برای بسط نظریه بازنمایی استفاده کرده است. هال بیان می کند که بازنمایی تولید معنای مفاهیم در ذهن از طریق زبان است . او بازنمایی را به همراه تولید ، مصرف ، هویت و مقررات ، بخشی از چرخه فرهنگ[۳۷] میداند. او در ابتدا این ایده را مطرح میکند که بازنمایی، معنا و زبان را به فرهنگ ربط میدهد (Hall, 1997: 15) .
۲-۵-۲- نظریه ی بازتاب
در این رویکرد اعتقاد بر این است که هنر حاوی اطلاعاتی درباره جامعه است. مثلاً اگر علاقهمند به مطالعه وضعیت اقلیتهای قومی در جامعه باشیم با تماشای فیلمهای تلویزیونی از نحوه بازنمایی گروههای اقلیتی اطلاع خواهیم یافت. رویکرد بازتاب مبتنی بر این فرضیه است که هنر آیینه جامعه است. همان طور که ویکتوریا الکساندر می گوید: «نمایش جنایت در تلویزیون نژادپرستی را بازتاب مینماید» (جنکینز ،۱۳۸۲: ۲۱). این رویکرد دارای پیشینه طولانی در جامعهشناسی است و با تمرکز بر نگاه جامعهشناختی به هنر، به مطالعه و آموختن درباره جامعه میپردازد.
رویکرد بازتاب برای بررسی میزان انطباق محتوای پیامهای رسانهای (فیلم، تلویزیون و . . . ) با آنچه در واقعیت اجتماعی میگذرد، رویکردی مناسب به نظر میرسد و معتقد است آنچه هنر و دیگر رسانه ها نمایش میدهند بازتابی از شرایط اجتماعی است.
رسانهها در نقش مولد فرهنگ تودهای ارزشهای مسلط درجامعه را در سطح فرهنگ بازتاب میدهند. بنابراین رسانهها نیز به سبک جامعه به طور کلی زنان را تحقیر یا نقش آنها را تقلیل میدهند و در واقع وضعیت زنان را نمایش نمیدهند، بلکه کلیشه و تصورات قالبی را در مورد زنان بازنمایی میکنند.
همان طور که قبل از این هم گفته شد، رویکرد نظری بازتاب، بخشی از نظریه ی کلان دیگریست که این نظریه ی کلان همان تئوری بازنمایی است. نظریه ی بازنمایی که شامل ۱- نظریه ی ارادی ۲- نظریه ی ساختارگرایی می شود .
نظریه ارادی می گوید هیچ عمل انعکاسی از جهان بیرونی وجود ندارد، آنچه دوربین نشان می دهد اراده و نیت پنهانی است که پشت تصاویر وجود دارد. دوربین واقعیت را منعکس نمی کند بلکه نمایشی از واقعیت است .
بازنمایی به ما یاد آوری می کند که سیاست نمایش دهنده رسانهها تعیین می کند که تصاویر و شیوه های تصویر کردن گروه های خاص چگونه به انجام برسد. بنابراین عمل بازنمایی می تواند بر چگونگی شکلگیری تجارب گروه ها در جهان و چگونگی فهمیده شدن آنها یا وضع قانون توسط دیگران (برای این گروه ها) تاثیرات ملموس و واقعی داشته باشد. این امر تا حدی به اهمیت رسانه های جمعی در داشتن قدرت بازنمایی بر میگردد، چرا که از این طریق بعضی از تصاویر، فرضها و گمانها را بیشتر باز مینمایاند، برخی از تصاویر و فرض ها و گمان ها را به غیاب می راند که نمی شود با آنها تعاملی برقرار کرد. در این میان، کلیشه سازی[۳۸] موضوعی کلیدی است . بر این اساس سوالات زیر به مسئله های بنیادین نظریه های بازنمایی تبدیل می شود :
آیا رسانه ها به وسیله تصاویر و ادراکاتی که توزیع می کنند به کلیه مخاطبین چنین می نمایانند
آیا می توان شیوه های بازنمایی را منفی خواند؟
۲-۵-۳- نظریه تحلیل کاشت
از نظر جورج گربنر سه پیش فرض این نظریه عبارتند از:
که x یا y ویژگی مشخصه آن گروه است؟
۱) تلویزیون الزاما و اساسا از سایر شکل های رسانه های جمعی متفاوت است.
۲) تلویزیون شیوه ی تفکر و ارتباط جامعه ما را شکل می دهد.
۳) تأثیر تلویزیون محدود است.
تلویزیون و سایر رسانه ها در چگونگی مشاهده ی جهان توسط مردم نقشی بسیار اساسی دارند. در جامعه امروزی اغلب مردم اطلاعات خود را بیشتر از منابع واسطه ای به دست می آورند تا این که حاصل تجربه مستقیم باشد. بنابراین منابع واسطه ای قادرند احساس شخص از واقعیت را شکل بدهند. خصوصا در رابطه با مسئله خشونت این چنین است. مشاهده زیاد تلویزیون پرورش دهنده ی این احساس است که جهان مکانی پرخشونت می باشد. طبق این نظریه لازم نیست که تلویزیون یک تأثیر عمده داشته باشد بلکه می تواند با آثار محدود ولی مداوم بر دیدگاه ها اثر بگذارد.
۲-۵-۴- نظریه تأثیر رسانه ها
از نظر مارشال مک لوهان سه پیش فرض اصلی این نظریه عبارتند از:
۱) رسانه ها هر عمل و شیوه ی رفتاری را به جامعه القا می کنند.
۲) رسانه ها درک ما را تثبیت کرده و تجارب ما را شکل می دهند.
۳) رسانه ها دنیای ما را یکپارچه می سازند.
مک لوهان مدعی است که رسانه های هر عصر ماهیت جامعه ی آن عصر را معین می کنند. وی همچنین معتقد است رسانه ها امتداد حواس انسان هستند. طبق این نظریه جامعه هم زمان با رشد فنآوری ها در آن رشد کرده است . از حروف الفبا تا اینترنت ما از رسانه ها تأثیر گرفته ایم و بر آن ها تأثیر گذاشته ایم. به بیان دیگر، رسانه خود پیام است. قواعد رسانه ها، تشدید ، کهنه شدن، بازیابی و تثبیت، به ما نشان می دهند که فنآوری با فنآوری های جدید بر رسانه ها اثر می گذارد. مک لوهان می گوید که انسان ها بیش از این نمی تواند در انزوا زندگی کنند بلکه توسط رسانه های مختلف الکترونیکی به شکل مداوم یا غیر مداوم در ارتباط خواهند بود و این روند منجر به شکل گیری دهکده ی جهانی می شود.
۲-۵-۵- نظریه یادگیری اجتماعی بندورا
در این مبحث باید توجه داشت که مفاهیم یادگیری اجتماعی و نظریه شناخت اجتماعی به یک معنا به کار میروند. با آنکه در دانش روانشناسی اصطلاح یادگیری اجتماعی برای همگان دارای معنای کاملاً روشنی است و هر کس در نظر نخست به مفهوم و کاربرد آن پی میبرد، اما برای توضیح بیشتر، یادگیری اجتماعی به آن گونه رفتارهایی گفته میشود که در میان افراد جامعه و محیط دارای جنبه تعاملی باشد. بعضی از این رفتارها ممکن است خوشایند و بعضی دیگر ناخوشایند جلوه کنند. مردم میکوشند به فرزندانشان رفتارهایی را بیاموزند که مورد تایید اکثر افراد جامعه باشند. البته، رفتارهایی که از لحاظ اجتماعی مورد پذیرش قرار میگیرند، نه تنها در هر فرهنگی با هم تفاوت دارند، بلکه در هر گروهی در یک فرهنگ معین نیز با هم فرق میکنند. چنانکه رفتارهای مرسوم و مورد تایید در هر شهر و منطقهای با شهرها و منطقههای دیگر یکسان نیستند. افزون بر اینها رفتارهای قابل قبول اجتماعی با سن و جنس افراد نیز وابستهاند. رفتار بزرگسالان با کودکان ، جنس مخالف ، نیز کودکان با بزرگسالان و همتایان به گونهای چشمگیر با هم اختلاف دارد. به طور کلی باید آموخت که با هر جنس ، دورههای سنی چه رفتاری شایسته و مورد پسند جامعه است. نکته اصلی این است که یادگیری اجتماعی فقط یک رشته رفتارهای جامعه پسند را شامل نمیشود، بلکه به ما میآموزد که چه رفتارهایی در چه شرایطی قابل قبول نیستند. به سخن دیگر، یادگیری اجتماعی موثر با شمار بسیاری از تعمیمی و تخصیص سر و کار پیدا میکند. شاید یکی از مهمترین کارهای خانه و مدرسه در آغاز سن تحصیلی کودکان و سال های بعد از آن توجه به رشد و پرورش کودکان برای هم نوایی و سازگاری با چشم داشت های اجتماعی باشد. این فرایندها خواست ها و ضابطههای فرهنگ یک جامعه را متناسب با جنس و سن کودکان همراه با مسئولیتهایشان به آنان منتقل میسازند. اساس کار در انتقال آموزش های اجتماعی این است که کودک چگونه رفتارهای قابل قبول جامعه را میتواند بیاموزد؟ روانشناسان یادگیری اجتماعی اغلب پاسخ میدهند که به وسیله تقلید یا نسخهبرداری از رفتار دیگران میتوان به چنین مهمی توفیق یافت. گاهی یادگیری از راه تقلید را یادگیری مشاهدهای نیز نامیدهاندکه کودکان و نوجوانان به این وسیله پاسخ های جدیدی به دست میآورند یا آنکه پاسخ های موجود خود را تغییر میدهند. در واقع نظریههای یادگیری اجتماعی پایههای این گونه رفتارها یا تغییر رفتارها را بیان میکنند.
فصل سوم: روش پژوهش
۳-۱- مقدمه
در این فصل قرار است در رابطه با چگونگی انجام پژوهش، افرادی که پژوهش بر روی آنان انجام می شود، توضیح داده شود و با توجه به تاثیر پذیری پدیده های اجتماعی از عوامل مختلف نتیجه به دست آمده از این پژوهش قطعی نیست و دارای نتیجه نسبی می باشد، در این پژوهش هم سعی شده نحوه بازنمایی و آموزش مهارت های زندگی در برنامه های کودک تلویزیون از منظر والدینی که کودکانشان تماشاگر برنامه های کودک هستند مورد بررسی قرار گیرد.
۳-۲- روش پژوهش
با توجه به اینکه در حال حاضر در میان تمام وسایل ارتباط جمعی، تلویزیون تنها رسانهای است که میلیاردها انسان در سراسر جهان به طور گسترده از آن استفاده میکنند و براساس آمار بیشترین مخاطب آن در حال حاضر کودکان و نوجوانان هستند و به همین دلیل نیز این رسانه نقش مهمی را در ایجاد الگوهای ذهنی و رفتاری و ارتباطی کودکان ایفا میکند.کودک وقتی کودک است دارای مکانیسم دفاعی نیست اندیشه های که از طریق تلویزیون یا هر وسیله ارتباطی به اومنتقل می شود با مغز ساخته شده، اندیشه های منسجم پشین مواجه نمی شود، پس به سرعت پذیرفته ، جذب و حتی در حرکات آنی او تجسم می یابند (ساروخانی ، ۱۳۸۰ :۱۹۵). مهارت های زندگی در واقع شامل شیوه زندگی کردن یک فرد می باشد و اگر فردی دارای مهارت کافی باشد، زندگی شایسته ای نیز خواهد داشت و سلامت زندگی هر فرد سلامت زندگی جامعه را تضمین می کند و چه بهتر که از کودکی افراد در معرض آموزش مهارت های زندگی باشند و این قدرتی است که در اختیار تلویزیون و برنامه های پر مخاطب آن است به ویژه برنامه های کودک تلویزیون که با جذابیت ظاهری و آیتم های شاد می توانند در آموزش مهارت های زندگی نقش بسزایی داشته باشد، در این پژوهش ، پژوهشگر برای فهم و شناسایی نحوه آموزش مهارت های زندگی در برنامه های کودک تلویزیون به شرح ذیل اقدام نموده است:
۱- بین برنامه های کودک ساخته شده تعداد ۳ برنامه کودک که بیشترین مخاطب ، تماشاگر و طبق روش های مورد قبول یونیسف از روش های ایفای نقش در نمایشنامه، کار روی متن، توجه به ارزشها، حل مسأله گروهی، نمایش ویدیویی، سخنرانی مهمان و بحث گروهی جهت آموزش در برنامه خود استفاده می کنند.
برنامه های کودک شامل: رنگین کمان : پخش هر روزه از شبکه ۵
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |