دل قرصی دادن-اطمینان خاطر دادن

رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع

پالان کسی کج بودن-پاکدامن نبودن-ناپارسا بودن

بد عنق-کج خلق-بد اخلاق

تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن

چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

جان جان-معشوق-محبوب

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

به باد دادن- باد دادن

تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن

دو هوا شدن-بیمار شدن به دلیل تغییر هوا

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

اطفال باغ-گل‌های تازه

دم دما-نزدیک-حدود-حوالی

دور-بار-دفعه-نوبت

خواب و بیداری-در حالت بین بیداری و خواب

بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن

استخوان‌دار(محکم، بااراده)

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

آبِ سیاه(نیمه کوری)
زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

پیش کردن-راندن به جلو

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

ازرق-چشم زاغ

حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

دررفت-خرج و هزینه-مقابل درآمد
خارش گرفتن-به خارش افتادن بدن
حاج بادام-گونه ای شیرینی از آرد و بادام و شکر

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

با آتش بازی کردن-به کاری پر خطر پرداختن

حرف شنو-سر به را-مطیع

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

بی نور-بی عرضه-بی مصرف-کسی که به دوستان کمکی نکند

خفه خون-خفقان

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

ادا اصول-ادا اطوار

ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته

چار میخ-اذیت و آزار سخت

دبه کردن-دبه در آوردن

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

دست از سر کسی برداشتن-کسی را رها کردن-به حال خود گذاشتن

در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو

دست گرفتن برای کسی-خطای کسی را مرتب به رخ او کشیدن

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

پدر زن سلام-نخستین دیدار داماد در خانه پدر زن

بچاپ بچاپ-اوج سوء استفاده و دزدی
بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست

دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن

جود-یهودی-حهود

دختر بچه-دختر کم سن و سال

پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی

 

برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن

به عمل آوردن-به اجرا در آوردن-برای استفاده آماده کردن

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

 

رفع و رجوع کردن-حل کردن-فیصله دادن

پیزی-مقعد-نیروی مقاومت و پشتکار

پیاده رو-دو سوی خیابان یا کوچه که محل گذر پیادگان است

ابرو انداختن(ابرو آمدن)

دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد

جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی

خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی

اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)

تُف به دهن-حیرت زده
خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر

دخالت کردن-در آمدن در کاری

جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند

الدرم بلدرم کردن(بد و بیراه گفتن، ناسزا گفتن)

جیش-ادرار در زبان کودکان

دو شکمه-آن که در بازی به جای دو نفر بازی می کند

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود

بامبول-حقه-کلک

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

در به در شدن-آواره شدن-بی خانمان شدن-جا و منزل مناسبی نداشتن

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

پساب-آبی که پیش از این در آن چیزی خیسانده یا جوشانده باشند

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

درد دل-غم و اندوه درونی

جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت

خاکه رو خاکه-پی در پی کاری را انجام دادن یا چیزی را خریدن

خونی-قاتل-دشمن سخت-مخالف شدید

پا برهنه-بدون کفش

صدایی برای نهیب زدن و راندن سگ

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

پینکی رفتن-چرت زدن

از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن

آدم دو قازی-شخص بی‌سروپای بی‌ارزش

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن

از پشت کوه آمدن-بی‌خبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن

خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده

بی مخ-بی عقل-شجاع

خر بی یال و دم-احمق-نادان

اهل دود(سیگاری)
خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

رجاله-اراذل و اوباش

چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

تیغ زدن-باج گرفتن-پول گرفتن و پس ندادن-جیب کسی را خالی کردن

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

حساب بالا آوردن-بدهکار شدن

دیپلم-مدرک پایانی دبیرستان-گواهی نامه-تصدیق

دکان کسی را تخته کردن-کسب کسی را از رونق انداختن-دست کسی را از چیزی کوتاه کردن

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

دزدیده-دزدکی

خالچه و میخچه گذاشتن-شاخ و برگ دادن-شرح و تفصیل بیش از اندازه دادن

آتشِ بسته(طلا)

دل رحم-مهربان
استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

آبکی(بی‌ارزش، از روی بی‌علاقگی)

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

 
خوردنی-غذا-قابل خوردن
به باد فحش یا کتک گرفتن-یک ریز فحش دادن یا کتک زدن

دمار از کسی درآوردن-کسی را سخت آزار دادن-کشتن

راه مکه-کهکشان

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند

آیینه‌ی اسکندری(آفتاب)

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

حلوا خور-مرده خور-کسی که همیشه برای خوردن به مجالس ترحیم می رود

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

چرمی-از جنس چرم

 

پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

حرف پوچ-سخن بی معنی
بنده منزل-خانه ی من

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا

پات-بی آبرو-بی تربیت

حق التدریس-مزد آموزگار

باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن
چاپی-حرف دروغ و بی اساس

از دهان در رفتن-پریدن حرفی از دهان-بدون پیش‌بینی سخن راندن

چشم کار کردن-دیدن

چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران
جِر خوردن-پاره شدن

چپو-غارت-تاراج

رسانه-وسیله ی ارتباطی

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

 

تلکه بند شدن- تلکه کردن

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

خر داغ کردن-ناامید شدن-ناکام شدن

تند نویسی-سریع نویسی

حضوری-رو در رو

 

رو راست-پوست کنده-آشکارا-صریح-بدون ابهام

 

حی و حاضر-آماده

 

خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه

خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه

د ِ-زود باش!

پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن

راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا

پا سست کردن-آهسته کردن-از سرعت خود کاستن

بردن از رو- از رو بردن

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه

دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی

چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب

پشتک-پرش از پشت

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی

از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن

دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن

چک و چانه-کنایه از دهان

زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن

باد خوردن-هوا خوردن

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

چفت کردن-با زنجیر بستن

بالا تنه-از کمر به بالای بدن

بد لعاب-بد گوشت-بد خلق

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره
چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

 

روز هفتاد هزار سال-روز قیامت

دل کسی گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

پشت پا-فنی از کشتی برای انداختن حریف

تمام و کمال-کامل-به تمامی

دل رحم-مهربان

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

جان کسی را به لب آوردن-سخت آزار دادن-به کسی انتظار دراز دادن

بغلی-چیز کوچکی که در بغل جا بگیرد-بطری کوچک

دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است

خر کسی از کرگی دم نداشتن-از حق خود گذشتن-از حرف خود برگشتن

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری

جوجه خروس-جوان تازه به دوران رسیده

 

خواب و خوراک-خورد و خواب

آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)

زنیکه-زنکه

به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن

 

چله اش افتادن-آبستن نشدن زن

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

 

آغ و داغ-سخت مشتاق و شیفته

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز

خرید و فروش کردن-بازرگانی کردن-سوداگری کردن

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

پاشیر-گودال پای شیر آب

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

پیشنهاد-طرح

پِشک-نرمی و پرده های بینی

بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن

دهل کسی را زدن-کسی را از کار برکنار کردن

چرب دست-ماهر-زبر دست

آزار داشتن-انجام کاری به قصد اذیت دیگری-کرم داشتن

خم گرفتن-فنی از کشتی
ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

استغفرالله-خدا نکند-خدای نکرده-هرگز

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن

رو انداز-لحاف

زُل زُل-نگاه کردن زل زدن

آب در چشم نداشتن(شرم و حیا نداشتن)

احتیاطی-نجس-ناپاک

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

خُل و چل-مثل دیوانه ها-ساده لوح

جهیزیه-نگا. جهیز

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن

خوابگوشی-سیلی-کشیده

تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی

بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو

خبرکش-سخن چین

خوشبختانه-از حُسن اتفاق

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

 

با هم خواندن-تطبیق کردن-هماهنگ بودن

چاشت-صبحانه-ناشتایی

دانش جو-دانش پژوه-آن که در دانشگاه درس می خواند

خطب کسی کج بودن-نگا. پالان کسی کج بودن

 

درگذشتن-صرف نظر کردن-مردن

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی

 

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

تابوت خشکه-بسیار لاغر و ناتوان

با سر رفتن-کنایه از داشتن نهایت شوق و اشتیاق برای کاری یا چیزی

ترید- تلیت

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن

حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن
خودداری-امتناع-خویشتن داری-شکیبایی

چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند

 

رفتن ِ سر کسی-از پرحرفی کسی خسته شدن-از صدای بلند کسی یا چیزی ناراحت شدن

پشه زدن-نیش زدن پشه

دست فرمان-مهارت در رانندگی

تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن

ریش و قیچی را دست کسی دادن-اختیار کاری را به دست کسی دادن

 

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

الحق(به‌راستی، حقیقتن)

تپل-چاق-گوشت آلود

روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا

پریدن از خواب-بیدارشدن ناگهانی در اثر آوازی سخت یا خوابی آشفته

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

خش-صدای گرفته-خراش

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

بریدن از کسی یا چیزی-دست کشیدن از چیزی-ترک کردن-قطع رابطه و دوستی
دستک-دفتر حساب

اختر شمردن-شب‌بیداری

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

زیر لب خندیدن-تبسم کردن

رشته فرنگی-ماکارونی

بد حرف-کسی که پیوسته حرف های زشت می زند

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

راست شدن-رو به راه شدن

آکله فرنگی-سیفلیس

 

خلاص-تمام شد-مُرد

دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن

چهار چشمی پاییدن-با دقت مواظب بودن

بالا تنه-از کمر به بالای بدن

آل(موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول)

ترش کردن-عصبانی شدن

خر گردن-گردن کلفت-بی عار

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن
زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه

دست به جیب-بخشنده-خرج کن

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

 
چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

در یک جوی نرفتن آب کسی با کسی-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی

بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک

جود-یهودی-حهود

تاب برداشتن-خم شدن-شکم دادن-لوچ شدن چشم

زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن

پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

حیوونی-نگا. حیوانکی

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

ریخت-شکل و قیافه-سر و وضع

زیر بته عمل آمدن-بی پدر و مادر بودن-بی فرهنگ بودن

پشتی-بالش-حمایت

زیر آرنجی-بالشی که هنگام دراز کشیدن زیر دست و آرنج می گذارند

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

پسله خور-آن که نزد دیگران کم می خورد و در نهان بسیار

 

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

پُخت-هر نوبت از پختن

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه

به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

پا پتی-پا برهنه
 

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

خاور شناس-دانا به فرهنگ شرق

تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

به هوای کسی-به آرزوی کسی-به سودای کسی

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص
ترور کردن-کشتن به دلیل سیاسی

بنگی-معتاد به حشیش

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)

زحمت را کم کردن-رفع مزاحمت کردن

جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن

جواب کردن-به کار کسی پایان دادن-از کار اخراج کردن

بار شدن بر کسی-به کسی تحمیل شدن- سربار کسی شدن

پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه

چشم چیدن-چشم زخم را دفع کردن
دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

خالچه و میخچه گذاشتن-شاخ و برگ دادن-شرح و تفصیل بیش از اندازه دادن

دست به دست گرفتن-از یکدیگر پشتیبانی کردن

از چپ و راست-از همه سو-از همه جا

خاکه زغال-ریزه ی زغال

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

بازوبند-نواری که به نشانه ی معینی بر بازو می بندند

بالا تنه-از کمر به بالای بدن

رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن

جغجغه-بازیچه ای برای کودکان که چون آن را به حرکت در آورند صدا می کند

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن

زلم زیمبو-لوازم بی مصرف و بی ارزش

پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن

دوری و دوستی-دوری برای دوام و پایداری دوستی لازم است

 

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

 

چهار طاقی-فضای سقف دار و بدون در

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن

خیالاتی-وسواسی-آن که پندار و توهمات بی جا دارد

زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن

آب به ‌زیر کسی آمدن-سراسیمه شدن

 

از خجالت آب شدن(بسیار شرمنده شدن)

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن

بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

دول-آلت مردی به زبان کودکان

از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن

دندان شکن-قاطع-محکم
خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

ته خوار-بچه باز

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن

چهار شاخ-آلتی چهار شاخه و دسته دار که با آن خرمن را باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود
خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

زُل زُل-نگاه کردن زل زدن

خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت

زدن به کوه-عاصی شدن و سلاحی برگرفتن و به کوه پناه بردن

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

تَک-بی نظیر-مفرد-تنها

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن
بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

حلال-زن یا شوهر

خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام

 

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

خاله خامباجی-نگا. خاله خاک انداز

باد به غبغب انداختن-تکبر کردن-خودخواهی نشان دادن

روی غلتک افتادن-جریان دلخواه و طبیعی را به دست آوردن-دور برداشتن و سرعت گرفتن

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن
 

خبر گرفتن-پرسیدن

دنباله رو-پی رو-مقلد

دست خوش !-آفرین

از کار در آمدن-آزموده شدن-نتیجه دادن

زاییدن گاو کسی-به دردسر بزرگی گرفتار آمدن

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

زیر کردن-کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود

دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن

دایه ی مهربان تر از مادر-پرستاری که بیش از مادر مواظب کودک است-کسی که تظاهر به دل سوزی می کند

پاخت-بند و بست-تبانی کردن

از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

پُرتابل-قابل حمل

چی-چه-چیز

به هم زدن دم و دستگاه-سر و سامان دادن-درست کردن-تشکیل دادن

دعوا راه انداختن-سبب جنگ و جدال شدن

ته و توی چیزی را در آوردن-درباره ی چیزی تحقیق کردن

خون جگر-رنج بسیار-غم فراوان

پیش کردن گربه-راندن گربه

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

از قدیم ندیم‌ها-از گذشته‌های دور

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

ترس بر داشتن کسی را-از وارد شدن به کاری بیم داشتن

داریه زدن-نواختن داریه-دایره زدن

 

روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن

این در و آن در زدن-برای انجام کاری کوشش بسیار کردن
آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

تُف به دهن-حیرت زده

دور چیزی را خط کشیدن-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

بی چیز-تهی دست-فقیر

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن

تنوره کشیدن-در حال چرخیدن به هوا پریدن

ار زبان کسی-از قول کسی

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

ادب شدن-فهمیدن-با تنبیه عاقل شدن-تجربه آموختن-آدم شدن

آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)

جا افتاده-آدم متین و با تجربه

آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن

رجاله-اراذل و اوباش

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن

چایمان-سرما خوردگی

خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن
چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند

زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد

پا بَد-بد قدم

بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن

زُل زُل-نگاه کردن زل زدن

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

از آب و گل در آمدن(مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن، بزرگ شدن کودک)

زابرا-از خواب پریده-بد خواب-عصبی

بلا گرفته-گرفتار بلا-شیطان-شلوغ

آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)

از جیب رفتن(سود یا لذتی را از کف دادن)

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

 

پا توی کفش کسی کردن-با کسی در افتادن-به آزار کسی برخاستن

رسانه-وسیله ی ارتباطی

جَلدی-بی درنگ-به چالاکی

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست

دمدمی مزاج-دمدمی

از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

چاخان پاخان-دروغ

زور گو-کسی که خواست های خود را تحمیل می کند

روی سگ کسی بالا آمدن-تندخویی کردن-ناسازگاری کردن
جاهل پسند-چیزی که جوان
زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن
بد گل-زشت-بد ترکیب

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

بابا ماما-همه کاره ی محل-بزرگ لوطیان

چاق بودن غلیان-آماده بودن غلیان

چشم چپ به کسی انداختن-دشمنی کردن با کسی

حمله-بیماری غش-صرع

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور

روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی

خود را به شغال مردگی زدن-خود را مظلوم وانمود کردن

رد گم کردن-اثر چیزی یا کاری را از میان بردن-گمراه ساختن-نظر کسی را از چیزی منحرف کردن

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

بی صاحاب مانده-صاحب مرده-وامانده

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

پالان آفتاب گذاشتن-کسی را معاف کردن-مرخص کردن

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن

چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن
داد سحن دادن-سخن رانی کردن-پر حرفی کردن-حق مطلب را ادا کردن

جوشی شدن-عصبانی شدن

تاب برداشتن-خم شدن-شکم دادن-لوچ شدن چشم

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

 

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

ازراه‌نرسیده-در همان لحظه‌ی رسیدن-به مجرد ورود

تک و تا-جنب و جوش

اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)

زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن

خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند

ادا اصول-ادا اطوار

جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

جان جان-معشوق-محبوب

از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن

از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

حرف کشیدن از کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن

برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن

این جور که بویش می‌آید-چنان که از ظواهر امر پیدا است-از فرار معلوم

بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

پزا-زود پخت شونده

 

پختن کسی-کسی را برای کاری آماده کردن

زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد

چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

راستی راستی-حقیقتن-واقعن

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان

توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن

زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

تیار-درست و آماده

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

به جا آوردن-شناختن

تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن
رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی

بله قربان گو-چاپلوس-متملق

رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن

چفت کردن-با زنجیر بستن

باد خوردن-هوا خوردن

 

ریزه میزه-ریزه پیزه

دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر

خود را به نفهمی زدن-تظاهر به نفهمیدن کردن

تو جیبی-پول مختصری برای برخی هزینه های روزانه

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش

آب سیر-جانور خوش‌رفتار

 

به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

این سفر-این بار

اطفال باغ-گل‌های تازه

چربیدن-برتر بودن-پیش بودن

استخوان‌دار(محکم، بااراده)

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

دو زاری-سکه ی دو ریالی

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن

پته ی کسی روی آب افتادن-راز کسی فاش شدن-رسوا شدن

آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن

جهیز-اسباب خانه و زندگی که عروس به خانه ی شوهر می برد

خشکه مقدس-متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دینی به چیزی تن نمی دهد

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد

خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

خرد نکردن تره برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

آب و گِل-بر و رو-سرشت آدمی

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن

اصلاح-تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

دل کسی گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

آب شیراز(شراب)

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

حبه کردن-دانه دانه کردن

پیش کردن گربه-راندن گربه
تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

این پهلو آن پهلو شدن-این دنده آن دنده شدن-غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر

خش خش-صدای برخورد چیزهای خشک به یکدیگر-صدای راه رفتن روی برگ های خشک شده

چند منه ؟-به شوخی به کسی که دیر می آید و زود می رود می گویند: آمدی بگی چند منه ؟

تخت و تبار-خوب و رو به راه

چله داری کردن-مراسم عزای چهلم کسی را به پا داشتن

روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

زینه-پله

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

زنانه-ویژه ی زنان

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

دیوار حاشا بلند است-به آسانی می توان موضوع را انکار کرد

 

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

اهل کوفه(سست پیمان، بی‌وفا و غیرقابل اعتماد)

خانه آباد-عبارتی برای تحسین است

دستمال به دست-چاپلوس-متملق

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

بخت-شانس-اقبال-شوهر

آیینه‌ی اسکندری(آفتاب)

ارزانی(بخشیدن، دادن)

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

بستن کسی به دم خود-همیشه کسی را همراه داشتن

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

 

خبر-گزارش رویداد

چشم سفید-گستاخ-حرف نشنو-پر رو

به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن

دود چراغ-کشیدن شیره

خانه خانه-سوراخ سوراخ-شطرنجی

 

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

حلال زادگی-حلال زاده بودن-درست کردار بودن

دستی پز-نانوایی که در خانه نان می پزد

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن
روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

آفتابه‌دزد-دزدی که به ربودن چیزهای بی‌ارزش بسنده می‌کند

پس انداز-پول کنار گذاشته شده-صرفه جویی

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن

اجباری بردن(کسی را به خدمت سربازی بردن)

پیش پیش-جلو جلو

چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم

پشکل-سرگین حیوانات اهلی

بُز آوردن-بد آوردن-بد شانسی آوردن

آبِ خشک(آب بسته)

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

روز هفتاد هزار سال-روز قیامت

درسته-یکجا-یکپارچه-کاملن

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن

رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن

حساب سوخته-بدهی قدیمی

بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

رفتن از کیسه-ضرر کردن-از سرمایه خرج کردن

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

دست داشتن در کاری-پنهانی شرکت داشتن در کاری

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد

پر گویی-روده درازی-پر چانگی

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

افتادن توی پوست کسی-کسی را وسوسه کرد

آتش زیر پا داشتن(بی‌قرار بودن)

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

ته تغاری-آخرین فرزند خانواده

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

خوش خدمتی-خودشیرینی-چاپلوسی

توگوشی حرف زدن-نجوا کردن-تنگ گوش کسی حرف زدن

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

چشمداشت-توقع-انتظار

آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)

اکبیری-زشت-بی‌ریخت

رشوه گیر-رشوه خوار

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

خون جگر خوردن-رنج بسیار کشیدن-غم فراوان خوردن

پُخت-هر نوبت از پختن

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

استخوان‌دار(محکم، بااراده)

چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

زیر پاکشی کردن-از زبان کسی حرف کشیدن-کسب اطلاع کردن

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

جفتک انداختن-لگد زدن-از انجام کاری خودداری کردن

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

خوب-کافی-بسیار

خشکه پلو-کته

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج
خوردگی-ساییدگی-فرسودگی

افتاده-فروتن-متواضع

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن
جاده کشیدن-راه درست کردن
پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

 

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

باد به آستین کسی کردن-کسی را به کاری تحریک کردن

دو دوزه بازی-دو رویی-کلک زنی

باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن

راحتی-دمپایی

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون

این تن را کفن کردی(این تن بمیرد)

ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

با معرفت-لوطی و جوانمرد-دارای قوه ی تشخیص خوب از بد

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن

بستن به ریش کسی-زنی را به مردی انداختن-با فریب کسی را به کاری واداشتن

به آخر خط رسیدن-به پایان کار

خرده خر-کسی که آذوقه ی خانه را روز به روز می خرد نه یکجا

پَتَه-کاغذ مقوایی-مهره ی فلزی به جای پول-ژتون

تب و تاب-سوز و گداز

رفتگر-سپور-آشغالی

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

باد گلو زدن-آروغ زدن

تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

چین چین-پر از چین